زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
0 امتیاز از 0 رای

امشب عزیزی به شوخی گفت تو بزرگترین دخالت زندگی منی.
نمی دانم آگاه گفت یا بی فکر تنها مزاحی پراند. اما بعدش فکر کردم این بهترین تعریفی بود که کسی از حضور من می توانست بدهد.

بعدش فکر کردم دیدم در زندگی به هرکسی که نزدیک شدم، عاشق شدم، خواستم رفاقت کنم، قرابت کنم، شدم دخالت. حرفم نه. خودم، وجودم، ماهیتم شد

ایران درّودی می گوید همه به مادرم می گفتند ایران زشت است. در حالی که من زشت نبودم. میگوید بعضی حرف ها چنان در آدم ریشه می کند که هرگز آدم را ترک نمی کند.

روزی خیلی سال دور کسی به عتاب و عداوت به من گفت وقتش که برسد، تو دیگر جوان و شاداب نخواهی بود و من تو را نخواهم خواست... و این حرف در دلم ریشه کرد... و ترکم نکرد و نمی کند و هر روز در آینه نگاه می کنم و می دانم وقتش گذشته. و من باخته ام. من، همان بزرگترین دخالت زندگی آدم های دیگر... آدم های یک روزه، آدم های یک عمر...
ZibaMatn.IR


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید


انتشار متن در زیبامتن