100 متن کوتاه پیروز پورهادی ۱۴۰۳ جدید 2025
متن های کوتاه درباره پیروز پورهادی
100 متن کوتاه پیروز پورهادی ۱۴۰۳ جدید 2025
کپشن پیروز پورهادی برای اینستاگرام و بیو واتساپ
مهر آمد
باز شادی به در مدرسه آویزان شد
تک تک برگ درختان به سرش ریزان شد
شادی از نو بدر خانه و بازار رسید
رخت نو بر تن و با مادر و رفتن به کلاس
سپید روشن
تو که می آیی
چه روشن میشود این سویه چشمانم
و لبخندی که در کنج دلم لرزان صدایت میکند
جانم...
خوش آمدی
و من نامت را «سپید روشن»گذاشتم
مادر...
مادرم ای خاک پایت سرمه چشمان من
مهر تو پاینده باد و عشق تو درمان من
1401/03/24
پیروز پورهادی
شام غریبان است امشب
دعوتی از سوی مهمان است امشب
سفرها رنگین از نذریست
کودکی شاداب و خندانست امشب...
دربدر...
گفتی بیا و در تاریکی غم را بدر کنیم
نیامدی ...
غم آمد و تاریکی
ما هم دربدر شدیم
عاشق و بیمار ..
من گدای در آن خانه و درویشم
که به عمری مرا عاشق و دلدار کند
خسته از این تن این ریشم
گوشه چشمی مرا عاشق و بیمار کند
دل تنگ..
شعر گفتار بیان ست ز دل تنگ نهان
دل اگر تنگ نباشد..
که نمی خواند شعر
غروب..
غروب زیباترین نقش و نگار عالم هستی ست و پر تکرار..
فقط باید بمانی و بخوانی در برش اشعار
آفرین بر تو..
تو شاعری
سلطان شعری
آفرین بر تو
تو خالقی
آن خالق
افکار و ذهنی
آفرین بر تو
شاداب کردی
این دل و
جان و جهان را
صیقل زده
اشعار تو
روح و روان را
گفتی غروب زیباست...
غروب را به نظاره نشستیم به امید فردا
آن هم طلوعش
زیبای زیباست...
خوش باشد و گوارا..
ساقی ز چشم یاران پر کن شراب ما را
جامی به این قشنگی خوش باشد و گوارا
شیدایی..
من ماندم و تنهایی در این شب رویایی
رویای تو با جانم کرده ست چه شیدایی
ترس...
پرسیدند از خدا می ترسی؟
گفتم
گر بترسم ترسم از او نیست
ترسم از روحیست در جانم
که با آنم...
برگ ریواس..
برگ ریواسم و احساس تنم ریخت
وقتی که نسیم سحرت باد خزان شد