«روی قبرم بنویسید» کبوتر شد و رفت
زیر باران غزلی خواند، دلش تَر شد و رفت
چه تفاوت که چه خورده است؟ غم دل یا سم
آنقَدَر غرق جنون بود که پرپر شد و رفت
روز میلاد: همان روز که عاشق شده بود
مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت
او کسی بود که از غرق شدن می ترسید
عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت
هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
دختری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت
شایسته ابراهیمی
ZibaMatn.IR