جهان بی ما برقص ولی حتما برقص
رقصِ بی ما مژده ی دل
بر اهریمن خاموش است
گریه را گوش است و
لِیکَن خنده را هم نوش است
رقص تو با ما بسی\ اما اگر ها دارد
فاش میگویم سخن
خود ماجراها دارد
وانگهی شور است و گهگاهی فغانها دارد
رقصِ با عقل هم \
احساس را رنجاندن است
مدعی خواباندن و درمانده را
تاراندن است
رقص با جان هم دگر پاینده نیست
گر بمیرد جان\ رقص هم رفتنیست
پس جهان جان جهان
این نکته بشنو تو ز من
هم الان و لِیکِن در هر زَمَن
رقص را با ساز خود
بی انتها بَرتَن فِکَن
تا شود شیداییت
بر زیر و بم \ چون پیرُهَن
شهین سعادتی خمسه ...ط...
ZibaMatn.IR