قلم در دستانم گرفتم و باز هم می نویسم...

از کسی مینویسم که همه کس و همه چیز است از کسی مینویسم که زندگی کردند و روز و شب و کل این دنیا از وجود اوست که وجود دارد باز هم روزی بارانی فرارسیده...

به شیشه باران خورده نگاه می اندازم عظمتت را شکر می کنم وقتی به تو فکر می کنم گویی درونم آبی بر روی آتش ریخته شده است خدای من راست می گویی که

[ اَلذینَ ءامنَوا َو تَطمَئِن قُلوبِهِم بِذِکرِ الله]

آن کسانی که ایمان می آورند و دل هایشان با یاد خدا آرامش می گیرد

خداوندا بندگانت خیلی بهتر نیازمندند خدایا دل خیلی از بندگانت مانند من گرفته هوای دلم ابریه است خدایا دوست دارم به سمت خانه پر شکوهت به نماز به ایستم گریه کنم دوست دارم از این دنیا پیش تو گلایه کنم دوست دارم سجده کنم و به سوی تو و بگویم...

که در این دل من چه میگذرد...خدایا خیلی غمگین و شرمنده ام... اشک هایم از شرم در برابر تو آرام می ریزند و ساکت می مانند.. می دانم از دل تمام بندگانت خبر داری...

اما بشنو صدای بنده ات را... کمکم کن تا بتوانم در برابر این سختی ها کمر خم نکنم کمک تا بتوانم یاری گر هم نوع خود باشم

می دانم هر کس که این متن را تا اینجا خوانده هوای دلش بدجوری ابری شده است خداوندا به داد این بندگانت برس به جان پدر و مادرم که من جز تو کسی را ندارم, نیت و استخاره کردم دلم می خواست بدانم چه آیه ای از قرآن برای من باز می شود باز با دیدن هوای دلم ابری و بارانی شد✨

[ قالَ لا تَخافا اِنَنی مَعَکُما اَسمَعَ و اَریٌ]

فرمود: میترسید، من همراه شما هستم می شنوم، و می بینم❤️



[ سوره طه آیه ۴۶]
ZibaMatn.IR

ارسال شده توسط
رویای سپید