جز بغض ندارم پناهی دگر من لعنت به خودم که دادم به عشق تن فرهاد شدم و گمان کردم میشود شیرینم اما ز بیستون،اورا با خسرویش میبینم ندانستم او خسرو را میخواهد نه من را او صلح را دوست دارد نه جنگ تن به تن را
عکس نوشته جز بغض ندارم پناهی دگر من لعن...
این متن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.