مگر می شود آدم دلش برای این ترافیک های سنگین ، هوای آلوده و شهرهای ساده تنگ شود
آخر چه چیز اینجا دلتنگی دارد که از آن سر دنیا بیایند اینجا ، هوس اینجا را بکنند
اما با خودم گفتم شاید دلشان حلیم داغ ساعت ۶ صبح بخواهد ، یا یک مشت نخودچی کشمش که مادربزرگ بریزد توی جیبشان ، بخواهند کنار جاده_شمال لواشک بخرند ، شاید دلشان کرسی شب یلدا بخواهد نه درخت کریسمس ، گفتم شاید قرمه سبزی های فرنگ هرچقدر هم خوب باشد به دهانشان مزه نمی کند ، شاید از سیگار های فیلتر دار خسته شده اند ، نفسشان دود سنگین می خواهد
بهمن می خواهد
تیر می خواهد
گفتم شاید دلشان جا مانده است
شاید عشقشان را جا گذاشته اند
ZibaMatn.IR