روزی پدری، در هنگام مرگ، سه فرزندش رو صدا زد و به اولی گفت: فرزندم، هتل ها برای تو.
به دومی گفت : فرزندم، تمام مغازه ها برای تو.
به سومی هم گفت : فرزندم، تمام رستورانها هم برای تو و سپس فوت کرد.
دکتری که اون کنار بود، به پسرا گفت: خوشحال باشید، پدرتون خیلی به فکرتون بوده، این همه چیز براتون گذاشت.
پسرا گفتن: چی میگی دکتر؟! پدر ما با وانت، آب معدنی میفروخت، داشت تقسیم کار میکرد 😂😂😂
ZibaMatn.IR