من تو را بَلَدَم، واو به واو حرف هایت را، رَج به رَج افڪارت را، میدانم در اوج خوشحالی گریه ات می گیرد و در اوج عصبانیت، پلڪ سمت راستَت می پَرَد و هیستریڪ وار میخندی، میدانم وقتی ناراحتی زانو هایت را بغل میگیری و جنین وار در خودت مچاله میشوی...
اما نڪته ی دردناڪ ماجرا اینجاست، تو هرگز نفهمیدی ڪه من، تو را حتی بهتر از خودم، میفهمَم!(:
نویسنده : نگار عارف
ZibaMatn.IR