کوچه ای بود، پر از غربت و تنهایی شب
سرد و بی روح، ز آهنگ تماشایی شب
عمق چشمان من از حادثه بی تاب شده
باز هم پای، دلم ؛رفته غزل خوانی شب
آن شب تیره و تار بی تو دلم تنها بود
شدم آن شب به خدا عاشق سودایی شب
حالتی از غم و اندوه به دلم خیمه زده
سرد بود کوچه و آن دختر ترسایی شب
ترس از غرق گناهی که به او می نگرید
در سکوت شب و من در پی شیدایی شب
ZibaMatn.IR