زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
5.0 امتیاز از 1 رای

دوست دارم قلمم را بر دست بگیرم و برایت بنویسم
بنویسم از روزهایمان،از خوشی هایمان،از صدای خنده هایمان که لحظه ای خاموش نمیشد...
اما نمیدانم یکدفعه چطور شد
پلکی زدم و اشکی که از خنده بر روی چشم هایم نشسته بود را پاک کردم تا دوباره باهم بخندیم. ولی صدای خنده ای نیامد...
میخواستم بازهم بخندم ها،میخواستم
ولی وقتی تو نیستی نمیشود!
بجایش ان اشکی که از خنده بر چشم هایم امده بود این بار بخاطر غم هایم مهمان چشمانم شد...
پس مینویسم تا بدانی وقتی که نیستی چه بر من میگذرد عزیزکم...
تا شاید روزی به دستت برسد و قصد کنی که بازگردی...!
ZibaMatn.IR

Roni ارسال شده توسط
Roni


ZibaMatn.IR

این متن را با دوستان خود به اشتراک بگزارید

انتشار متن در زیبامتن
×