رها شو
ای زخم سینه سوز چه میخواهی از دلم
ای بغض کینه توز برو از مقابلم
همکیش من نباش که درمان نمی شوی
ماندی چرا هنوز به غوغای محفل
چون موج سرکشم تب دریا گرفته ام
ای ماه شب فروز نیا سمت ساحلم
هر لحظه با غمت همآوا شدن خوشست
من عاشقم هنوز که مجنون و بیدلم
ای مژده صبا، رها شو بهانه باش
لب را دمی بدوز به پیغام باطلم
ZibaMatn.IR