ساعت پنج صبح است
و راه هنوز بر من مانده
اتوبان پر از ماشین هایست
ڪه در حال سبقت ساڪن شده اند
برف می بارد
و خیابان سنگین
سنگین از حجم ماشین هایی ڪه هوا را
لمس ڪرده اند.
ساعت به وقت دیروز
خواب در تختخواب را یادآوری می ڪند
و من زیر خروارها برف و ماشین
به لحظه ای فڪر می ڪنم
ڪه ڪلمات را در گلویم خفه ڪردم
و به تو نگفتم
چقدر دوستت دارم...
ZibaMatn.IR