دیگر نمی سرایم..
حالم که خوش نباشد دیگر نمی سرایم
آن دل که برده ای تو دیگر نمی ربایم
در جان من نشستی در کام من شکستی
کامی دگر نمانده ست دیگر نمی سرایم
آن شور که در نهان بود آن آتش زمان بود
چون آتشی نمانده ست دیگر نمی سرایم
من مانده ام و آهی آن آتش و نگاهی
آن هم که در برم نیست دیگر نمی سرایم
ZibaMatn.IR