آرام بیا!
پاورچین، پاورچین
پنجره را
نیمه باز می گذارم
تا کسی نداند
ماه مهمان من است
رضا حدادیان
لشکر چشمان تو
تا بُن دندان مسلح
و من
سربازی تنهایم
رضا حدادیان
لب فروبند !
یک جفت قناری
در چشمت
آشیان کرده است.
رضا حدادیان
کبوتری خیسم
که از طوفان
به پشت پنجره ی اتاق تو
پناه آورده است
رضا حدادیان
از قفس آسمان
باز می گردم
تا رها باشم
کنار تو
رضا حدادیان
من ماندم و
جاده ای بلاتکلیف
چمدانم را بسته ام
اما نمی روم .
رضا حدادیان
درخت نرفت
می دانست
پرنده ها باز می گردند
رضا حدادیان
ZibaMatn.IR