💠 ۱
تا فرصت عمر آدمی کوتاه است
شادی و غم زمانه اش گه گاه است
می داند اگر چه باید از اینجا رفت
این اشرف مخلوق چنین خودخواه است!
💠 ۲
آن قطره که با برگ گلی شبنم شد
هر غنچه که بر داغ دلی مرهم شد
گلنغمه ی بلبلی که خود همدم شد
دُردانه ی عشق عالم و آدم شد
💠 ۳
ای کاش به دیدنت مجالم بدهی
با عشق دوباره حس و حالم بدهی
من ذره ناچیزم و تو خورشیدی
یک بار به مهر خود کمالم بدهی
💠 ۴
دلخوش به دو روز چرخ گردون تا کی
آواره ی شهر درب و داغون تا کی
لیلای کسی نگشته این افسونگر
دیوانه و زار و مست و مجنون تاکی
✍علی معصومی
ZibaMatn.IR