دلنوشته وداع زمستان:
زمستان برای رفتن پا تند میکند ! گویا زیر پای مردم زیبایی هایش پایمال شده در لحظات آخر عمر نگاه غرق اشکش را برای من بجای میگذارد ! زمستان نرو لطفاً بمان من سردی دستانم را به اسم تو تمام میکردم تا کسی از دلیل سردی هایش باخبر نشود ، زمستان نرو من قدم زدن زیر باران هایت را دوست داشتن باران میگفتم ، من قهوه های تلخ داغم را با نام تو تمام میکردم تا مبادا کسی از سردی وجودم از قندیل های یخی تیزی ک در قلبم فرو میرود آگاه شود ، زمستان نرو قول میدم ، قول میدهم اینبار فقط به عشق تو پنجره اتاق را بگشایم و دانه های برفت را گرامی دارم ، قلب من گرمی بهار را نمی شناسد اصلا گرمی هارا نمیشناسد هوای خوش بهاری بر وجودم سنگینی میکند من سردی دستانت را میخواهم لطفاً بمان ! ....
ZibaMatn.IR