شعر نو هستی ارزانی پور
هستی ارزانی پور پایه نهم دبیرستان آفتاب شهرستان دلفان استان لرستان
شعرنو : فریاد سکوت
فریاد ها می بارند
انعکاس موج ها کوه را می شکافد
صخره ها در سکوت زمزمه می کنند
ابرها غریق دریای خیالند
مسافرم
مسافر ابدیت حال
قاصد اخبار وهم
و در این آینده نزدیک می بارم
فروغ اندوه ، مهمان خورشید است
انعکاس نور بی محتوا...
شعر نو : درخت اسمان
رقص قطرات باران
خطوط فرضی میکشد بر دل پنجره ها
صدای مهیب آسمان غمگین است
و چشمانش از اشک لبریز
ضربه ها میخورد تن فرتوت درخت
زیر رگبار بی رحم باران
نفسهای سالخورده ی درخت
با وجود درد در رگ و ریشه هایش
گویا مجنون...
دلنوشته: من با افتخار دخترم
من دختری هستم گیسوانش از برگ شب بو ها عاشق تر است.
به نام خالق دختر که نامش نوید پاکی و بی آلایشی ست... دختر عطش عشقی که در دلها جوانه دارد و شاخه هایش از احساس سیراب نمی شود!
من با افتخار دخترم...
بد...
دلنوشته وداع زمستان:
زمستان برای رفتن پا تند میکند ! گویا زیر پای مردم زیبایی هایش پایمال شده در لحظات آخر عمر نگاه غرق اشکش را برای من بجای میگذارد ! زمستان نرو لطفاً بمان من سردی دستانم را به اسم تو تمام میکردم تا کسی از دلیل سردی هایش...
است در آغوش خاک کسی
در صدف گمشده ی باغ کسی
یک نفر خفته ولی بیدار است
همچون شقایق
رز مشکی به خون غلتیده
در جوار نور کم سوی ماه
می درخشد خانه ای از جنس سنگ
زیر نسیم به دام افتاده
زیر دست آسمان
یک نفر خفته ولی بیدار...
و چقدر زیبا بود...
خانه رنگین
چمن سبز امید
در دل کوچه های اقاقیا
چه ندایی میان شور و هیجان ها بود
در آوازه شهر
در آن گمنامی
همزمان با تپش سرخ نفس
در دل رگبرگهای به دام افتاده
می پرید از این سو به آن سوی خیال
و چقدر...
صدای ترسانی که از سوز سردی وحشت کند و بی دریغ فریادش را در هیاهوی باد رها کند درخت بیدی که در فراق آخرین روز بهار می گرید و شانه هایش برای نبود انوار طلایی خورشید می لرزد و بادی هولناک در سراسر جهان در نقطه ای از بهار تاریکی...