می توانست خورشید را برایم از آسمان بیاورد
او که چشمانش
معادله ی حل نشده ی فصل ها بود ...
در انبساط سرد آغوش سنگ
در حیرت پیله ای لرزان در باد،
می توانست برایم ماه را به زمین بیاورد،
او که دستانش
اجابت هزاران ستاره ی فرو افتاده بود...
لرزان تر از شعله های شمع
با یک وداع خاموش شد،
مادر...
ZibaMatn.IR