گاهی تمام آدمی جمع شده در عنصری به اسم امید ....
امید را که از آدم بگیری دیگر هیچ چیز برایش باقی نمی ماند و فروپاشی می کند .
فروپاشی در اتم به معنای هلاکت آن است اما در آدمی به چه معناست ؟
من گمان میبرم هر گاه همه زندگیت را از دست رفته بدانی و همه امیدت واهی تلقی شود همان جاست که یک بار می میری و این درست در زمانی است که تنها روزنه نیز پوشانده شده و نفس در سینه ات حبس می ماند .
آنجاست که خودت را از دست میدهی .
خود .... همان تنها سرمایه ای که داریم !
مگر نه آنکه جمع اتم هاست که مارا می سازد و ما ماه عسل اتم هستیم ؟ پس گرفتن امید آدمی هلاکت سرمایه آدمی است و دادن تمام غم های عالم به او ...
مبادله سختی است تو همه چیزت را به آنی به غم پیشکش کرده و اندوه به یکباره بر تخت پادشاهی تکیه می زند .
غم و ناامیدی دست در دست هم وارد شده و در نبود غم جانشین همان حسی است که مدام میگوید دیگر نه !
امید آدمی را نگیرید حتی اگر میدانید نمی تواند حتی اگر می دانید که نمی شود شاید تمام حیات آدم ها وابسته به همان امیدی است که دارند . .
شاید تنها امید است که او را واردار میکند روی پاهاش بیاستند و ایستاده بجنگد .
هشدار! که امید را نگیرید که عواقبش جان یک انسان را به خطر می اندازد و چه قتل عام هایی که هر روز رقم می خورد ....!
به قلم نجوا
ZibaMatn.IR