100 متن کوتاه خواب ۱۴۰۳ جدید 2024
کپشن خواب برای اینستاگرام و بیو واتساپ
هزار بار هم که از این شانه به آن شانه بغلتی،
این شب صبح نمی شود........
وقتی دلتنگ باشی........
تا شب همه شب خواب به چشمم بنشانم
تا پر شود از حسّ حضور تو ضمیرم
باید تو بگویی شبت آرام عزیزم
تا با نفس گرم تو آرام بگیرم
شبی شعری برایت نوشتم
در شعرم برف باریدن گرفت
و من بر بالین شعرم
به خواب رفتم
سحرگاهان که چشم گشودم
هم برف به تمامی آب شده بود
هم شعر را به تمامی آب برده بود
:
میتراود مهتاب
میدرخشد شبتاب
نیست یک دم شکند خواب به چشم کس و لیک
غم این خفتهی چند
خواب در چشم ترم میشکند
چه خوب بود که آدمی می توانست وقتی درد و مصیبتی دارد ماه ها بخوابد و چندین ماه بعد آسوده و تازه نفس از خواب برخیزد.
یک نفر آمده دنیای مرا سبز کند
خواب و بیداری و رویای مرا سبز کند
و به یمن نفس سبز و اهورایی عشق
از سرا تا به ثریای مرا سبز کند
میزی برای کار
کاری برای تخت
تختی برای خواب
خوابی برای جان
جانی برای مرگ
مرگی برای یاد
یادی برای سنگ
این بود زندگی؟
من فقط خسته بودم
خوابم برد
یکی آمد
یکی که خوب بلد بود خوابم را ببرد؛
ریخت توی کیسه وُ
با خودش برد
هنوز هم خسته ام
فقط خوابم نمی برد
صُبح ها دیر تر از مَن
از خواب بیدار شو
تو نمی دانی !
تماشای تو در جلد خواب
چه می کند با حالِ پریشانم
️️️
دیدن گل انار در خواب شادی و ازدواج است. اگر در غیر فصل باشد، نفعی ندارد. اگر ببیند که گلنار از درخت بگسست، دلیل که از عروس جدا شود.
امشب موقع خواب،بشمار...
تعداد دل هایی را که به دست آوردی
بشمار ،تعداد لبخند هایی که
بر لب دوستانت نشاندی ...
بشمار،تعداد اشک هایی که
از سر شوق و غم ریختی ...
فصل زردی بود،تو چقدر سبز بودی؟!
من هنوز گاهی
یواشکی خوابِ تو را می بینم
یواشکی نگاهت می کنم
صدایت می کنم
بینِ خودمان باشد
اما من هنوز تو را
یواشکی دوست دارم...
خواب اگر نبود ،
چقدر آدم ها دق می کردند !
همان هایی ک به عشق دیدار کسی ،
چشم هایشان را می بندند ...
دزدی در خانه فقیری میجُست ؛
فقیر از خواب بیدار شد و گفت : ای مرد ! آنچه تو در تاریکی میجویی ، ما در روزِ روشن میجوییم و نمییابیم ...!
I love sleep.
You forget about pain,problems, stress,everything for a while.
من خواب رو دوست دارم.
براى یه مدت درد، مشکلات، استرس
و همه چیز رو فراموش میکنى.
دیدنت را دوست دارم ،،
سرِ صبح ، ظهر ، غروب
در خواب ، همیشه ، هرجا
هر جا که بتوان تو را دید ،،،
صدا کرد ، بغل کرد و بوسید
من دیدنت را
دیوانه وار دوست دارم ....
دنیا!!!
بازی هایت را سرم درآوردی
گرفتنی هاروگرفتنی
دادنی هاروندادی
حسرت هاراکاشتی
زخم هایت را زدی
دیگربس است چون دیگرچیزی نمانده بگذاربخوابم
محتاج یک خواب بی بیداریم...
روز تولد تو، روز نگاه باران / بر شورهزار تشنه، بر این دل بیابان
روز تولد تو، گویی پر از خیال است / یاس و کبوتر و باد، در حیرت تو خواب است
تولدت مبارک دوست اسفندماهی من
چقدر من
دیدنت را دوست دارم
در خواب
در غروب
در همیشهی هر جا،
هر جایی که بتوان تو را دید،
صدا کرد و از انعکاس نامت کیف کرد
چه قدر من دیدن تو را دوست دارم...
شب ڪه ماه نمی خواهد،
ستاره نمی خواهد،
خواب نمی خواهد،
شب، تنها یک تو می خواهد،
بوسه بوسه فقط،️
در آغوش این من و تمام.
باز هم محو تماشا شده ام
سروپا خیره ب ه رویِ مهتاب
شاید اینبار تو را من دیدم...
شاید از دور
شاید در خواب !!
ببار ای آسمان امشب که قلبم باز بی تاب است...
نه روز آرامشی در دل نه شب در چشم من خواب است
هر چند نمی دانم
خواب هایت را با که شریک می شوی
اما هنوز
شریک تمام بیخوابی های من تویی …
خبر از آفتاب واصل شد
خواب بودیم و عشق نازل شد
پهن شد خنده ای به روی جهان
تو...رسیدی و... قصه کامل شد.
شجاع بودن یعنی بیدار شدن از خواب
در مواجهه با روزی که ترجیح می دهید
از خواب بیدار نشوید
هر شب خواب می بینم
ستاره ها دورتر
زمین ناموزون
سکوت مطلق
آهسته
دست می کشم بر خیالم
شکر خدا
تُو هنوز از فکرم
نرفته ای.
دیگر از خواب هم کاری ساخته نیست,
نه مرا میبرد,
نه تو را می آورد,
تشدید میگذارد روی دلتنگی ها
و من
عاجزانه تا صبح,
دخیل میبندم به ضریح آسمان!
شاید با سپیده,
تو هم برسی...!
قصّه ها که تمام می شوند آدم ها به کجا می روند؟چون غم آید به میان؛ خواب کجاست ؟
خوابت را به هم نمی زنم
بوسه ای روی گونه ات می گذارم و
بوسه ای از گونه ات برمی دارم
آنچنان آرام خوابیده ای
که دلم نمی آید رفتنت را شیون کنم
شب بیداری های من
همه از سر دلتنگی نیست
راستش را بخواهی
می ترسم معجزه بیاید
تو را بیاورد
و من خواب باشم...
خواب دیدم از آسمان انار می بارد
سرنوشت دانه ها اما
یکسان نیست
برف در سکوت مینشیند
انار در خون ...
ما که دانه های دلمان پیدا بود
گاهی خوابت را می بینم ...
بی صدا ، بی تصویر
مثلِ ماهی در آب های تاریک
که لب می زند و معلوم نیست
حباب ها کلمه اند
یا بوسه هایی از دلتنگی ...
خانه ی خاطراتت متروکه شد
ولی گهگاهی زلزله ی خواب هایت گردوخاکی به پا می کند که جاذبه را هم شکست می دهد
شیوا احمدی الف
کوتاه ترین قصه ی شب را
به من بگو ...
با یک شب بخیر از زبان تو
میشود خدا را هم درخواب دید...
هیچ وقت فراموش نکردم
اون رویدادی رو که گفتن بخواب
بزرگ میشی یادت میره
پس بخواب
شب هر دو می بافیم تو مو و من خیالت ،
هر دو غرقیم تو در خواب و من در هوایت ،
هر دو لبریزیم تو از غرور و من از غمت
هر دو میمیریم تو برایش و من برایت
ارس آرامی
خواب دیدم
تو را به من
مرا به تو می رساند
یک روز برفی
.
چه رویای سردی ..
.
گرم بپوش
خیالم زمستانی ست
شب
بهشتِ خابا دینمه
صوب
سورخِ سئب ِ عطرا
دهمه
برگردان:
شب
خواب بهشت می بینم
صبح
عطر سیب سرخ
می دهم
شاید یک روز مادر بیدارمان کند،
دست بکشد روی صورت از اشک خیس مان،
لیوانی آب به دستمان بدهد،
و با لبخند بگوید:
بیدارشو، خواب بد دیده ای، چیزی نیست، من اینجام...
ارس آرامی
کفتر نامه بر و پا پَر و چاهی آمد ...
وعده دادم به دلم اینکه تو خواهی آمد
وعده دادم که به مهمانی من می آیی ...
گرچه خوابت به سرم سرزده گاهی آمد
..
بهزاد غدیری
اگر خواب نبود چقدر آدم ها دق می کردند؛
همان هایی که به شوق آرزویی یا دیدار کسی
چشم هایشان را می بندند...