زیبا متن : مرجع متن های زیبا

امتیاز دهید
2.0 امتیاز از 1 رای

در قلمرو پرده های نقره ای و رویاها،
مردی زندگی می کرد که چهره ای غمگین داشت،
جیمز دین، آه چقدر غمش می درخشد،
معمایی از مالیخولیا عالی.
در سیاه و سفید، چهره او می درخشید،
اثری محو نشدنی بر نسل بشر،
با چشمانی که رازهایی نهفته است، در اعماق ناشناخته خود،
روحی بسیار مضطرب، قلبی که نشان داده نشده است.
آه، شورشی که در جان او شعله ور شد،
نگاهش، پنجره ای به سوی ذهنی رنجور،
هنرمندی آشفته، به دنبال آرامشی برای یافتن،
در شخصیت هایی که او به تصویر کشید، رهایی یافت،
صحنه یک پناهگاه، مشکلات او به پایان می رسد.
گرچه روی آن پرده معروف لبخند زد،
در چشمانش بارقه ای از دردی که دیده نمی شد،
دنیا او را می پرستید، نامش شعله است،
اما در اعماق درون، او هرگز مثل قبل نبود.
او با یک میل پرشور زندگی را طی کرد،
برای احساس کردن هر احساسی، تسخیر و الهام بخشیدن،
اشتیاق او با آتشی ابدی سوخت،
میراث او، هرگز منقضی نمی شود.
مثل تراژدی، او پایانی نابهنگام داشت،
زندگی خاموش شد، همانطور که درو فرود آمد،
اما افسانه او مانند یک ستاره زنده است،
برای همیشه در ذهن ما، دور و نزدیک، حک شده است.

غزل قدیمی

شصت و هشتمین سالگرد مرگ جیمز دین ستاره افسانه ای سینمای هالیوود
ZibaMatn.IR

غزل قدیمی ارسال شده توسط
غزل قدیمی


ZibaMatn.IR

انتشار متن در زیبامتن