رفته ای ، نازنینم ؛ با همه ؛ اغیار من
بی تو ، درغم ، دل نشسته؛نیمه شب دلدار من
دل که دلتنگ تو گشته؛ در غروبی بی صدا
کاشکی ، یک شب ؛ ببینم ؛ آمدی دیدار من
منتظر ، تا تو ؛ بیایی؛ می نشیند گوشه ای
چشم در راهت ، نگارا ؛ دیده ی بیدار من
میشود،بر دیده هرشب؛خواب همچون کیمیا
راه را گم کرده دیده ؛ دیده را ؛ ای یار من
هرکسی ، روزه گشاید ؛ با رطب ؛ ماه صیام
کاشکی! امشب شود ، لعل لبت ؛ افطار من
عید ، آنگه میشود ؛ آید خبر ؛ یک دم ز تو
ای همه ، یاس و گلِ سوسن ؛ مَهِ گلزار من
جادوی چشمِ خمارت ، کرده ؛ افسون این دلم
مست نامت ، هستم ؛ ای زیباترین ؛ اشعار من
بادصبا
ZibaMatn.IR