به وقت تفکر : 😐😐😐😐😐😐
تلخ ترین صفاتی که در طول زندگی شاهد آنها بوده ام :
دیده هایمان را غلط می دانیم و نادیده هایمان را می پرستیم .
علم خود را می فروشیم و جهل خود را تحمیل می کنیم .
برای غرایز غیر ارادی قانون داریم برای اعمال ارادی خیر .
خودمان را هم اشرف مخلوقات می دانیم هم موجودی پوچ و بی ارزش و خطا کار .
دنیا را هم بی ارزش و بی رحم خوانده و هم با عظمت .
مرتب به یقین های خود شک و به شک های خود یقین می کنیم .
گوشی که فقط برای شنیدن است را بستیم و فقط تایید را می شنویم .
زبانی که وظایف اصلی اش چیز دیگری است را اختصاصی به فک زدن گمارده ایم در همه جا و همه حال .
فاجعه اینجاست معتقدیم یک خدای بی انتها و نامحدود ما را شدیدا محدود و ناقص و پر از عیب آفریده است .
معتقدیم خدایی پاک و منزه ما را با نفسی ناپاک و پلید خلق کرده است .
معتقدیم خدا قادر مطلق است ولی حتی توان شناخت و اثبات خودش را هم به ما نداده است .
معتقدیم بدی و زشتی از خدا نیست و از طرفی ایمان مطلق داریم همه چیز از ذات اوست .
جوری از بهشت سخن می گوییم که انگار ساکن آنجا هستیم اما هیچی از جهانی که در آن زندگی می کنیم نمی دانیم ، هیچی .
و عمری با این اراجیف خطرناک سپری می کنیم و به کوچک تر ها امید واهی می دهیم و می میریم و اونها هم مثل ما بدبخت می شوند و جاهل و باز به دیگران امید می دهند و می میرند و باز تکرار و تکرارررر......
عمق فاجعه این است که همواره از چیز هایی تا پای جان دفاع می کنیم که انصافا و بی اغراق بگم هیچ هیچ هیچ هیچ اطلاعی از آنها نداریم ...افسوس .
اگر روزی بتوانم از این افراد انتقاد کنم ، خواهم گفت :
التماس می کنم دست کم به چنین لاتاعلات و خزعبلاتی عقیده نگویید ممنونم ......
به قلم : بابک حادثه
ZibaMatn.IR