ای داغ از قلبِ پریشانم چه میخواهی ؟
ای جایِ زخمِ کهنه از جانم چه میخواهی؟
دریاچه ای خشکیده در آغوشِ خود دارم
بارانِ سرخ از ابرِ چشمانم چه میخواهی؟
ای وای از این ای وای از این از دست دادن ها
ای مرگ از جان رفیقانم چه میخواهی؟
آرامشم کو خنده ام کو اعتمادم کو؟
بی هیچم و دیگر نمیدانم چه میخواهی...
_برشی از ترانه
ZibaMatn.IR