کسی نیست به او بگوید چرا هرشب با پاهای قلم ت ؛ قدم میزنی این کوچه خاطرات بن بست را !؟ گَرد وغُبار واژه هایت ،دراین برگه های خاک گرفته ،جوهری برای چشم هایت نگذاشته تمام کن این پایان باز را... پرسه هایت راجمع کن.
عکس نوشته کسی نیست به او بگوید چر...
این متن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.