سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
ببین چگونه سفر کرده ای از آغوشمتمام خانه از اندوه رفتنت غَم شدتودور می شدی و خاطِرَت به من نزدیکببین که من کمَرَم زیر غُصه ها خم شد__مرا ببخش عزیزم که زود می رنجم....ببین که شُهره شُدم، شهره ی پریشانیبه عشق های دو روزه!به هرچه می خوانی!ببین چگونه نوشتند شرح حالم را :قسم به هر چه نگفتند و تو نمیدانی...__که بغض میکنم ومی نویسمت: خوبم....منم که ساکنِ چشمانِ مشکی ات بودمتو پلک میزدی و زندگیم می پاشید...دلم شبیه به گنج...
چه خوب ! رفته ای اما ، هنوز هم خوبمخیالِ خام نکن ؛ اینکه سخت ، آشوبم !جهان ، هنوز جهان است و من سراپا شورتو را به یاد ندارم ، نگارِ محبوبم !!!ببین چه شاد و خرامان و سرخوشم بی تووَ در صبوری و طاقت ؛ عجیب ، ایّوبم ...خیالِ خام نکن ؛ اینکه رفته ای و منم ؛ز درد رفتنِ تو ، بیقرار و مصلوبم !منی که شوق ندارم ، برای یوسف ها ؛بدونِ حسرتِ_یوسف ، چگونه یعقوبم ؟خیال کرده ای از ترسِ بی تو بودن ها ؛نمای خاطره ات را به سینه می کوبم ؟چه خ...