پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
ناراحتم از چشم و ابرویتاز ارتباط باد با مویتاز سینه ریزت از النگویتناراحتم! از من چه میخواهند!؟...
ای حُسن یوسف دکمه ی پیراهن تودل می شکوفد گل به گل از دامن توجز در هوای تو مرا سیر و سفر نیستگلگشت من دیدار سرو و سوسن توآغاز فروردینِ چشمت، مشهد منشیرازِ من، اردیبهشت دامن توهر اصفهان ابرویت نصف جهانمخرمای خوزستانِ من خندیدن تومن جز برای تو نمی خواهم خودم راای از همه من های من بهتر، منِ توهر چیز و هر کس رو به سویی در نمازندای چشم های من، نماز دیدن تو!حیران و سرگردانِ چشمت تا ابد بادمنظومه ی دل بر مدار روشنِ ت...
بمیرم پیش آن لب، اینچنین گاهی تبسم کنبحمدالله که دیدم بی گره یک بار ابرویت...