پنجشنبه , ۸ آذر ۱۴۰۳
در کناری منتظر بودم حدودا پنج و نیمتا که پیچیدی به چپ، آرام گفتم: «مستقیم...
بیا دنیا نمی ارزدبه این پرهیز و این دوری......
نشد که بگذرم از توبخواه برگردممنم همان که فقط یک اشاره می خواهد ....
شاه قلبم تویی هیچ انقلابی نمیتواند تاج و تخت تو را بگیرد ️️️...
با هم دیگه خندیدیم،تنها گریه کردم...!...
من زندگیم ک هیچیخودمو بت باختم...
یه جوری میخوامت که هیچکیو نمیخوام️ ️️️...
من تا ابد ترانه ی عشقم را در آفتابِ عشقِ می خوانم...️️️...
چشاش هم اعتیاد آور بود هم توَهُم زا...مثلا همش الکی توَهُم میزدم دوسم داره...
مخدر خنده هاش فقط منو نعشه میکنه......
تو چه کردی که دلم این همه خواهان تو شد؟️️️️...
تو هیولای ترسناک مغز منی...
چه نسبتی باهاش داری؟ نسبتی باهم نداریم اما همه فکر و حواسمه...
اول تو و آخر تو بیرون تو و در سر تو......
نیمی از زندگی ست معشوقی که بوسیدن را خوب بلد باشد.️️️...
تو را به جایِ همه روزگارانی که نمیزیستهامدوست میدارم...
یه چیزایی تمومی نداره مثل علاقه من به تو ️️️...
یِه روز تمام راه هایی رو که با قلبت رفتی با عقلت برمیگردی !...
اگر خوشبختی چهره ای داشت، اون چهره، چهره ی تو بود️️️...
سر و جانم به فدایتکه چنین ناز سرشتی...
از تو حرکت...از من دوست داشتن...برکت از این زیباتر......
هر کس ماسک فیلتر دار زادهیه جوری آدمو نگاه میکنهانگار سوار مازراتی شده...
پدر یعنی...هر چه باشد روزهایت سخت،من هستم ،خیالت تخت...
در عالم دو چیز از همه زیباتر است:آسمانی پرستارهو وجدانی آسوده ....
نظر از تو برنگیرمهمه عمر تا بمیرم...
تو بگو طلاستوقتی از چشم اسفندی افتادقاطی آشغالاست.......
انتخاب من فقط تویی عشق جانم...
تو همه جونمیجونم فدات...
دم نوش قوریشکوفه های آلوچهگنجشکی پر نمیزد...
دریا نرفتهساز چشمانمبه جزر و مد مشغولند...
انار سرخ دلمبه پیشوازِ نگاهت ترک برداشتدانه دانه هزاران شد...
صبح که می شودتو چکیده می شویاز سر انگشتان احساسم...
همزادِ تاریکی پشتِ گل احساسمصدای پای شب می آید...
عطرِ تو در خیابانِباران زدهِ پخش شدهوتو نیستی...
بوسهِ بوسهِ تو را خواهم نوشت بر دفتر دی.......
تو خودت هم نمی دانییلدا باشد و نباشدمن یک دنیا منتظرت می مانم...
کافیست تو باشیمن می شوم برفمی شوم باران کنارت می مانم...
دلم بارشِ احساسِ استبر گلویِ درد...
غزل غزل شعر ستنگاهت ردیف کنقافیه چشمانت را بر وزن دوست داشتنم...
من آرام آراملبخند می زنمتو بلند بلندعاشقم می شوی...
رنگین کمانِمهرتوستدانهِ دانهِ اشعارممریم گمار...
رگبارِعشق بودعمقِ نگاهت...
عاجرم از گفتن حرفهای چشم هایتهمین قدر بگویم که دوستم داری...
خاطرات آتشینت راکجای دلم بگذارم که نسوزد...
نام تو همان است که وقتی می آید دست و دلم را می لرزاند...
کمتر بخند جانمخنده ات دلِ سنگ را عاشق میکند...
صورت ماهتبه آسمان سیاه افکارم نور می پاشدمثل ماه...
صید دریای خیالخوشبختیهفت رنگآسمان....
خاطرات خاک خوردهدردهای نهانشعرهای بی مخاطبسوغات جمعهها....
گلزار نگاهتبر سرابِ بیابانهای سوزانِ دلسایه افکندهست...