متن گنجشک
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات گنجشک
ای صدای سبز!
چطور دست بردارم از تو؟
که آفتاب ، گنجشک می چیند از شانه هات
و زمین می رقصد در انعکاس چشمانت
مریم گمار ۱۴۰۲/۸/۱۲
صدایِ تو برا ی من مانند
آواز اوّلِ صُبحِ گنجشک های
خیابانِ بالا ی خانه مان بود
که من را از شیرینی خواب
اول صبح بی خیال می کرد...
من و گنجشگ دلم
غرق تماشای توایم
نکند پر بزنی
بر سر ایوان دگر
ای شکوفه ی سپید
بگو چطور پنهان کنم زیبایی ات را
که از لبخند آفتاب
وجیک جیکِ گنجشک ها تو می ریزی
مریم گمار
نشسته ام بازم با خدایِ درخت ها
با احساس برگ رهایِ درخت ها
منم آن صاحب تشویش و تکلف
تا رسیدن به سبزی فضایِ درخت ها
دلم پر میکشد تا روز بارش باران
تا پرنده بخواند با صدایِ درخت ها
منم جان در تنِ خاکی ی آن آدمی
دمیده شد...
اضطرابش با من بود
گنجشکی که در آغوش سقوط
جیکش در نمی آمد
طرز نگاهش اما،
هنوز رهایم نمی کند
آریا ابراهیمی
بلند میشوم از گوشه ی سطرها
و تو را از کلمات شکسته وکِرخت شب
پس می گیرم
تا آفتاب
عبور کند از ذهن پنجره و صمیمیت بادها
ببین !
از میان این همه نقطه ، ویرگول و کلمه
برمیگردم
به مویرگ های تو
جایی میان قصّه وترانه!
تا انگشت اشاره...
نه کاغذم که به دست باد بیافتم
و نه شیشه
که نقش بندم بر زمین
گنجشکی بی پر و بال م
رانده شده از بهشت,
به جرم نوشیدن جرعه ای پرواز
زن ها مثل گنجشک هستند!
گنجشک ها خیلی سخت نزدیک می شوند!
اگر و اگر؛
محبت، صداقت، صمیمیت و غیرتت را
مومنانه نثارشان کنی، با تو می مانند!
و عاشقانه با بغضت، می سوزند!
با تبسمت، زیبا می شوند!
حتی اگر سهمت از جهان، حصیری باشد در کویری دور
همان...
اضطرابش با من بود
گنجشکی که در آغوش سقوط
جیکش در نمی آمد
طرز نگاهش اما ،
اما رهایم نمی کند...
آریا ابراهیمی
خواستنی تر از من
برای تو
دل گنجشک های چنار همسایه است
هر صبح
با آواز تو
زندگی را جشن میگیرند
دل من که
برگ ریزان
و
بدتر از هزار کوچه در پاییز
خواستی بروی
پشت سرت
درخت
را ببین
S♡M
اضطرابش با من بود
گنجشکی که در آغوش سقوط
جیکش در نمی آمد
طرز نگاهش اما
اما رهایم نمی کند
دنیای تو را ره هوس می فهمد
معنای تو را ته نفس می فهمد
احوال مرا که گفتنی نیست فقط
گنجشک درون یک قفس می فهمد
پشت پنجره ایستاده ام.
نارون پیر،،،
ذهنم را خوانده ست...
حالا؛
با گنجشک های روی شاخه،
نامم را--
بارها وُ
بارها؛
به لهجه ی آن ها جیک جیک می کند.
\♡\
چقدر خوشبختم!
لیلا طیبی(رها)
گنجشک هستم ، بر درخت تو غزل خوانم
بر سفرهٔ قلب تو من ، امروز مهمانم
از هیچ شعری بی تفاوت رد نشد چشمم
من تشنه هستم در پی اعجاز بارانم
هر روز من پاییز می بینم در این دنیا
من سالها در انتظار یک بهارانم
روزی مرا با سنگ...