پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
زمین باران را صدا میزند ، من تو را...
من نشان کرده ام تو را که ز تو دلخوشی های بی نشان آمد...
تو را به جایِ همه روزگارانی که نمیزیستهامدوست میدارم...
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارمتو را به خاطر عطر نان گرم،برای برفی که اب می شود دوست می دارمتو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارماندازه قطرات باران، اندازه ی ستاره های اسمان دوست می دارمتو را به اندازه خودت، اندازه آن قلب پاکت دوست می دارمتو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام ، دوست می دارمتو را به خاطر دوست داشتن، دوست می دارم...
تو را من سخت محتاجم...