گریه کن: این اشک ها گلبرگ های قلب اند.
تو ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﺎ کم ﻧﯿﺎورم! ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ نکنم! ﻧﻔﺲ کشیدﻥ ﺭﺍ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ...
سپیده که سر بزند، در این بیشه زارِ خزان دیده شاید دوباره گلی بروید؛ شبیه آنچه در بهار بوییدی ..
پل الوار من آنقدر با تو بوده ام که از بودن کنار دیگران سردم می شود...
سپیده که سر بزند در این بیشه زار خزان زده شاید گلی بروید شبیه آنچه در بهار بوییدیم پس به نام زندگی هرگز نگو هرگز
️ من آنقدر با تو بوده ام که از بودنِ کنارِ دیگران سردم مى شود...
تو را به جایِ همه روزگارانی که نمیزیستهام دوست میدارم
من آنقدر با تو بوده ام که از بودن کنار دیگران سردم می شود...
بیدار شو تا از پی ات روان شوم تنم بی تاب تعقیب توست می خواهم عمرم را با عشق تو سر کنم از دروازه ی سپیده تا دریچه ی شب می خواهم با بیداریِ تو رویا ببینم
تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیسته ام دوست می دارم تو را برای خاطر دوست داشتن دوست می دارم
تو را می جویم فراتر از انتظار فراتر از خودِ خویشتنم و آنچنان دوستت دارم که نمی دانم کدامیک از ما غایب است ...
شب همیشه به تمامی شب نیست چرا که من میگویم چرا که من میدانم که همیشه در اوج غم یک پنجره باز است پنجرهای روشن و همیشه هست رویاهایی که پاسبانی میدهند آرزویی که جان میگیرد..