سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
فیلم واحد ۲ به کارگردانی مهران احمدی و نویسندگی فرناز چراغی در سال ۱۴۰۲ ساخته شده است. این فیلم محصول کشور ایران و در ژانر وحشت هیجان انگیز می باشد. در این فیلم مهران احمدی ، سپیده سالاروند ، فریماه صفایی به هنرمندی پرداخته اند.این فیلم روایتگر داستانی فوق ترسناک و جنجالی همراه با صحنه های هیجان انگیز است که هر بیننده ای را سر جای خود میخکوب میکند.دانلود فیلم واحد ۲ از وب سایت زیر به آدرسhttps://elitland.com/download/40jk/EEEJKP...
داستان فیلم واحد ۲«واحد ۲»، فیلمی در ژانر وحشت-هیجان انگیز و محصول سال 2023 سینمای ایران است. داستان فیلم واحد ۲، درباره سهیل و مرجان زوج جوانی هستند که در یک واحد از آپارتمان زندگی می کنند.برای این زوج اتفاقات عجیب و غریبی به صورت غافلگیرکننده و آکنده از ترس و وحشت رخ می دهد. این فیلم روایتگر داستانی وحشتناک همراه با صحنه های دلهره آور است که هر بیننده ای را سر جای خود میخکوب میکند.درباره فیلم واحد ۲فیلم واحد ۲ به کارگردانی مهران احمدی در ...
«عمیق» ترسناک است.انسان های عمیق دوستان کمتری دارندنوشته های عمیق، مخاطبانی اندکعشق حتی، وقتی که عمیق میشود…درست مثل استخرهای عمومی که هموارهدر بخش های عمیقش آدم های کمتری میبینی…«سطح» اما امن است....
طبق یک افسانه قدیمی تمام اتفاق هایی که در طول زندگی برامون پیش میاد رو یک دور توی شکم مادرمون بصورت خواب میبینیم ، داستان از اونجا ترسناک میشه که شاید ما الان تو همون خوابیم...فائزه حیدری...
اگر از آدمی ترسناک تر بودکجا تمثال ما می شد مترسکحجت اله حبیبی...
تمام حالات ممکن را از نظر گذراندم! این ک شاید از لبه تنه درخت ب پایین سقوط کنم.. این ک ب خاطر پوسیده بودن تنه درخت، ناگهان تنه پودر شود.. این ک پایم گیر کند.. این ک آخر آخرش مرگ است... آرام پا جلو گذاشتم.. آرام قدم برداشتم.. میان این دره رودی خروشان بود.. یک رودخانه.. با عمق زیاد.. ک اگر درونش می افتادم دیگر زنده ماندنم....... بگذریم.. تنه پوسیده درخت همچو گهواره نوزاد، چنان این طرف و آن طرف میرفت ک هرگاه باید با سر ب درون...
خیابان شلوغ بود و راه طولانی.. ترافیک بود و خستگی.. اصلا همه چیز دست ب دست هم داده بود تا من چشمانم را برای لحظه ای روی هم بگذارم.... ترافیک را ب قدری طولانی میدیدم ک فکر نمیکردم تا حداقل نیم ساعت دیگر راه باز شود.. شیشه تق تق صدا میداد.. سرم را بلند کردم.. کسی نبود.. روبرو را نگاه کردم.. کسی روی کاپوت دراز کشیده بود و ب چشمانم زل زده بود.. صحنه کمی شوکه کننده بود.. یعنی.. اصلا انتظارش را نداشتم.. اما چرا هیچ کسی حتی نگاهی...
به راستی مابه چه علت؟!در سیاهی شب به دنبال نور خورشید می گردیم؟!همین قدر کوتاه و همین قدر سادهروزگار مارا بازیچه ی دست خود قرار می دهد...هر چه قدر هم التماس کنیمآنچه نوشته شده را به عمل می رساند...مرد همسایه میگفت :بگذار همیشه یک جای زندگیَت لَنگ باشدرو به راهیِ همه چیز ترسناک استبوی طوفان می دهد!!!...
ناامیدی ترسناک تر از پیری است ؛ در پیری جسم ما مچاله می شود و در ناامیدی روح ما ...جرج برنارد شاو...
میدانم که وقتى جایى براى ماندن نیست ،باید رفت.اما عزیز من !ترسناک تر از بى پناهى ، گمگشتگى است.و دلم میسوزد براى خودمان که بى پناه،گم شده ایم میان سکوتِ سفیدِ سردِ وهم آسایى که روى همه چیز پرده اى از مه انداخته...من میترسم از صبح فردا...حتى بیش از این شبى که در آنیم...من خیلى میترسم...
از همه زیباتری وُاین ترسناک است.کوه هرچه بلندتردرّه اش عمیق تر...شعر: حادیسام درویشی...
خوب که فکر کنی می بینی ما آدما حق داریم مرده پرست باشیم. که بذاریم یه آدم یا یه رابطه بمیره، بعد بگیم چقدر برامون عزیز بود. که بذاریم از دستمون بره بعد یادمون بیفته چقدر دوستش داشتیم.آخه مرده ها آروم و بی صدا زیر خاک خوابیدن و هیچ کاری به کسی ندارن. نه حرفی میزنن، نه دلی میشکنن، نه اعصابی از کسی خورد می کنن.خب دوست داشتنی تر از زنده هاان. دیگه ترسناک نیستن. دیگه آزارشون به کسی نمیرسه.قصه رابطه هاام همینه! آدما ترجیح میدن یه رابطه تموم شه و ...
از همه زیباتری وُ این ترسناک استکوه هرچه بلندتر درّه اش عمیق تر......
هزار تا حرفِ قشنگ بلدم بزنم که دست یه نفرو از باتلاق بگیره بکشه بیرون اما خودم تو همون باتلاق در حال غرق شدنم. هزار راه بلدم که حال کسی رو خوب کنه اما حال ِ خودم انگار سر جاش نیست. انگار تو هر جمعی میتونم با همه بجوشم اما تنهای تنهای تنها باشم. انگار غریق نجاتی م که تو دریا غرق میشه. اینا ترسناکه. اینا زورم نرسیدنه. مشکل من دنیا و اتفاقات مزخرفش نیستن، مشکل من خودمم که زورم به خودم نمیرسه. اعتمادی که از خودم به بقیه نشون دادم، خودم به خودم ندارم....
پرسید وحشتت از چیست؟نشستم و شمردماماترسناک ترین شانخلوت مرگبار انسان هاستپس از دریده شدن با دست های همدروغ می گفتمنمی دانستهراس راستینمسکوت ملال آور پنجره بودوقتی که به نور دعوت می شد ونمی گذاشت بگشایمشاین باربه خودم دروغ می گفتماز امیدی که می خواست با قلبم هم آغوش شودمی ترسیدم...
بغل نمی کنیم و خوبیم، بغل نمی شویم و زنده مانده ایم،زنده مانده ایم بدون بوسه، بدون آغوش، بدون عشق...زنده مانده ایم پشت میله های سرد یک حصار نامرئی، حصاری به منزله ی یک طاعون، طاعونی که مانند یک پیچک زرد، گلوی دنیا را فشرده و دست بر نمی دارد.کمتر می خندیم، کمتر ذوق می کنیم، کمتر خیال می بافیم و بیشتر منطقی شده ایم.کافه ها ترسناک شده اند، خیابان ها، کوچه ها، رابطه ها و آدم ها؛ ترسناک شده اند.پنهان شده ایم پشت نقاب ماسک ها و عینک ها و هی...
هر روز یک کاری انجام بده که واست ترسناک باشه تو رو شاداب و آماده نگه میداره...
هیچ چیز ترسناک تر از کسی نیست که می داند حق با اوست....
تو هیولای ترسناک مغز منی...
دو چیز خیلی ترسناکهخشم کسی که مهربونهبی تفاوتی کسی که عاشقه...
دو چیز خیلی ترسناکن:1.خشم کسی که مهربونه...2.بی تفاوتی کسی که عاشقه......
هالووین (به انگلیسی: Halloween) یک جشن مسیحیت غربی و بیشتر سنتی میباشد که مراسم آن سه شبانهروز ادامه دارد و در شب ۳۱ اکتبر (نهم آبان) برگزار میشود. بسیاری از افراد در این شب با چهرههای نقاشی شده، لباسهای عجیب یا لباسهای شخصیتهای معروف، چهره و ظاهری که بهنظرشان ترسناک باشد خود را آماده جشن میکنند؛ همچنین کودکان برای قاشقزنی برای جمعآوری نبات و آجیل به در خانه دیگران میروند. این جشن را مهاجران ایرلندی و اسکاتلندی در سده نوزدهم با خود به...
جشن هالووین یکی از خرافاتیترین جشنها و در عین حال، فراگیرترین آیینهای سنتی در آمریکا و برخی کشورهای غربی دیگر به شمار میرود که هر ساله در سی و یکم اکتبر (شب اول نوامبر) برابر با نهم آبانماه برگزار میشود. ریشه این جشن به آیین باستانی سامهِین یا شامِهین (Samhain) باز میگردد. قوم «سلت» که حدود 2 هزار سال پیش در مناطقی از اروپا (که امروز با نام ایرلند، انگلیس و فرانسه شناخته میشوند) زندگی میکردند، شروع سال جدید خود را همزمان با برداشت محصولا...
فکر کن اگر خدا مرده بودچه بی انتهاجهان و مردمانش بی سرانجام ؛ شبیه مسافران قطاری که لوکوموتیورانش مرده است و مسافران بیخیال دارند به فکر فردا باهم دنیا را با خنده هاشان لبریز می کنندمی دانی عزیز ! تنهایی آدم آنقدر بزرگ است فقط فکر به وجود خالقی بی همتا آن را پر می کند و خواستن از معبودی که حتا نبخشد هم چون می توانیم از او بخواهیم کیف می کنیم و ما رابس استوای چه ترسناک می شد شوکت این کهکشان و این همه حقارت ما اگر یکی در ما نبود که دلمان به...