باز هم خواهم گفت که از آوار ترین قرقره ی بی مادر کَنَفِ درد ،چرا در وسط پیله ی ما تابیده وچه بی رحمانه تار و پود تنه ی شب گوها در سکوتی ابدی مثلِ خدا خوابیده باز هم خواهم گفت که دراعماق رَجِ گندمزار دست هاشور هبوط روی هر...