سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
گردان گر هر احوالبر گردان از امسال آنجا که خودت دانیهستیم ما خوشحال...
امسال برف نیامد باران کوتاهی کرد، اما سیل آمد مهربانی ها کمترشدطعنه ها بیشتر شد شادی کمتر سرک کشید غم های عصیانگر مدار منظومه زندگی را محصور کردجادها خلوت تر از دیروز رفتن ها بیشتر از هر روز نه برای ملاقات ها، بلکه برای آخرین وداع بودامسال خیلی ها را دیگر با عکس ملاقات کردیم، بوسیدن چهره انقضا پیدا کردامسالمان را به کدامین بها باختیم عمر رفته را در کدامین صرافی حقمان را با سفیدی موهای بیشتر و چروک پیشانی پس گرفتیمامس...
امسال پدر ندارم...
امسال زمستون خیلی قشنگه چون با تو آغاز میشهبا تو نیستم با کفشم هستم...
پاییزم را امسال جور دیگری رقم بزنبیا…بمان…بساز…بگذار پاییز برای ما رنگین ترین فصل سال باشد...