پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
هر چیزی می تواند هم تله باشد هم پادزهر و نجات. بستگی به جایی که ایستادی دارد. اوهام و آرزوها، ترس های آدم را پشت چیزهای مرئی و نامرئی قایم می کنند تا ما همه ا ش دنبال گم شده ای باشیم . همه ی مان ، همه ی عمر دنبال یک چیزهایی می گردیم که ظاهراً اسمش زندگی است و اسم واقعی ا ش تله است. ذاتا آدم دنبال تله کردن خودش است. ته هر تله ای را اگر خوب بگردی چند تا چیز را می بینی . اول آن که تله های هر کسی از جنس تکه های خود آن آدم است که یک جور ناجوری به...
سال هاست که فقط از میان برها رفتم و به جای این که زودتر به مقصد برسم همیشه دیرتر رسیدم چون عجله ا م باعث شده نتوانم مزه ی آن همه جشنی که سر راهم بوده بچشم. دیر فهمیدم تو زندگی میان برها همیشه راه را نزدیک نمی کنند . / محمد رضا کاتب / رمان رام کننده /...
میوه را نباید مجبورش کرد بیفتد چون هنوز کال است . باید آرام آرام آفتاب و باد حوادث و زمان رسیده ا ش کند . حتا حشرات و کرم ها هم میوه های رسیده ی درخت را انتخاب می کنند. این در زندگی آدم ها هم وجود دارد. بهترین میوه های زندگی ما همیشه نصیب حوادث و حشرات فکرمان می شود . آن وقت ما فکر می کنیم از حشره ها عاقل تریم چون علم و دانش داریم . کاش علم ما به زندگی به اندازه ی یک حشره بود. / محمد رضا کاتب / رمان رام کننده /...
چرا یک آدم باید به حرف های تاریکی کسی گوش کند؟ هر چه نباشد حرف های تاریکی آدم با حرف های روشنایی اش خیلی فرق دارد. میان تاریکی آدم بیشتر شبیه خودش است تا دیگران و این خیلی ناجور است. فکر می کنم دیوانه خانه ها پر از آدم ها یی است که نمی ترسند حرف های تاریکی شان رابقیه بشنوند. / محمد رضا کاتب / رمان رام کننده /...
به نفع مان است که تاریکی هر چه که هست و نیست را بپوشاند. چون چیزهای خوب دنیا کمتر از چیزهای ناجورش است . آن مقدار چیز وحشتناکی که از تاریکی می زند بیرون در مقابل آن چیزهای وحشتناکی که تاریکی ها تو خودشان مخفی می کنند هیچ هستند . اگر تاریکی درون ما می گذاشتند همه ی آن چیزهای ترسناک خودش را به ما نشان بدهد ، آن وقت قدر تاریکی را بیشتر می شناختیم و بهترین اسم های دنیا را رویش می گذاشتیم. / محمد رضا کاتب / رمان رام کننده /...
اگر کتاب های ترسناک را بتکانی می بینی همه ی کتاب فقط توصیف تاریکی و سایه های عجیب و غریب بیرون و درون آدم ها ست. در صورتی که هیچ چیز مثل تاریکی به آدم ها آرامش نمی دهد. چون همان قدر که تاریکی چیزهای خوب را مخفی می کند چیزهای ناجور را هم از چشم ها می پوشاند. وقتی چیزی را نمی بینی و متوجه اش نمی شوی می توانی به خودت بگویی وجود ندارد . و تاریکی این طوری بیشترین خدمت را به آدم ها می کند . / محمد رضا کاتب / رمان رام کننده...
تو مرام گل ها نیست چهار فصل بمانند . قشنگی گل بیشتر از آن که به ظاهرش باشد ٬ به عمر کوتاهش و حیف شدنش است . وقتی گلی همیشه دم دست باشد ٬ می شود درخت کاج گوشه ی باغ . / محمد رضا کاتب / رمان رام کننده...
یکی از فایده های فکر کردن زیاد ٬ تلف کردن وقت آدم به بهترین صورت است . تلف کردن وقت کار بسیار سخت و پیچیده ای است که اگر انسان از پس آن بر بیاید بد جوری سرگرم می شود . / محمد رضا کاتب /رمان رام کننده...
وقت کشی خودش یک هنر است و هر آ د می یک چمدان پر از وسایل جور و اجور برای وقت کشی دارد و مجبور است تا آخر عمر با خودش هی این ور آن ور کند . / رمان رام کننده / محمد رضا کاتب...
بچه که بودم وقتی با پدرم میرفتیم بازار بغلم میکردو میگف: اگه گم شدی همون جا وایسا ، دنبال من نگردو جایی نرو خودم بر میگردم پیدات میکنمبابا میشه پیدام کنی ؟ من گم شدم......