پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
فرزندان نداشته ی عزیزتر از داشته هایم!شاه کلیدِ شعور در زندگی این است که یک جایی، در یک اتفاقی، در یک بحث یا ذوق یا نقد، خودتان را به نزدیکترین آینه ی دوروبرتان برسانید، زل بزنید در چشم های خودتان و بگویید "من اشتباه کردم"! بعد یک چَک بخوابانید زیر گوشِ خودتان و اشکِ خودتان را در بیاورید، بعد قربان صدقه ی خودتان بروید و بگویید فدای سرت، همین که فهمیدی اشتباه آمدی این قسمت از راه را، این قسمت از قضاوت هایت را، این قسمت از حرف زدن هایت ...
جانان عزیزمالان که دارم این نامه را برایت می نویسم آمده ام دریا، قسمت هایی از تنم در تماس با ماسه هاست و پشتم را هم تکیه داده ام به ماشین کوچکی که نامش را فندق گذاشته ام. دو روز آینده ارائه ای سخت پیش استادم دارم که سخت ذهنم را درگیر کرده. سمت راستم چند خانواده اند که زنان شان سیاه پوشیده اند و روسری گذاشته اند و مردانشان لخت و آبتنی کنان زنانِ روسری گذاشته ی خانواده های دیگر را نگاه می کنند.و در سمت چپم، دو پسر با سن هایی نزدیک به سنِ پدر ا...