پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
من رها گشته در خودادغام گشته درتواز من تا توراه گریز نمانده است....
مهربانی گرچه آیین قشنگیست امامهربان باشی رهایت می کنند......
نمی دانم چه بر سر قلبم آمدهکه مرا رها می کندتا به تو برسد......
دست هایتسرنوشت من استرهایشان نمی کنم...
قصه ای تلخ تراز قصه من هست آیا؟نیمه راه رها کرده مرا همسفرم...!...