متن مهربانی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات مهربانی
مهربانی راه میانبر به بهشت است ...
با نگاهِ مهربانت، مِهرزا میگردیو
بارشِ احساس را، بیانتها میآوری!
با مهر شما، راه هموارتر میشود
اگر نجواها بر دلات نشستهاند و نغمه ها لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بیهیچ چشمداشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.
• مهربانی در گفتار، اعتماد میآفریند.
• مهربانی در اندیشه، بصیرت میآفریند.
• مهربانی در بخشش، عِشق میآفریند.
مهربان سخن بگوییم،
زیبا بیندیشیم،
و آفتاب عشق را به دنیای اطرافیانمان هدیه دهیم ....
آری…
عشق، زبان خاموش خداست در زمزمههای دل.
عشق، آغاز هر خلقت است و پایان هر بیقراری.
اگر دل بیعشق بماند، گویی زمین بیخورشید است؛
و اگر جان به عشق آغشته نشود، نه حیات معنا دارد، نه کمال.
عشق، همان نَفَس نخستینِ روح است در لحظهٔ آفرینش.
ما نیامدهایم تا...
«متن برای تبریکتولد»
به نام آنکه شکوفهی بودن را در لحظهها مینشاند…
فرارسیدن روز میلادتان، روزی که نام شما در تقدیر زمین نوشته شد، فرصتیست تا بهانهای بیابیم برای گفتنِ یک حقیقت روشن:
بودنِ شما، وزنیست افزوده بر اعتبارِ رفاقت، شأنیست برای کلمات، و نَفَسیست که زندگی را فاخرتر میکند....
از اون ته مهای قلبم که تا حالا بهش نگاهم نکردم دوسِت دارم. از جایی توی وجودم که همیشه ساکت بود، همیشه تاریک بود، اما وقتی اسم تو اومد، یهدفعه روشن شد.
تو اون پناهِ آخری، اونجایی که وقتی همه جا تاریکه، فقط میخوام پناه بیارم به آغوشت.
تو اون...
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
مهربانی... چه واژهی سبکی! انگار پرِ پَرِ پروانهست. یه چیزی تو مایههای نوازش نسیم روی گونه، یا مثلاً خنکای شبنم صبحگاهی روی برگ گل. اما تهش، یه کولهبار سنگین از آرامش و امید با خودش داره.
فکر کن تو یه روز خاکستری، یه روزی که آسمونش دلش گرفته...
همسرم
در طلوعی که خورشید از نگاهت وام گرفته، روزی رقم خورد که زمین، عشق را به نام تو نوشت.
ای همنفس روزهای آفتابی و شبهای بارانی، میلادت شکوفهای است که در باغ دلم شکفته؛ عطری از حضور تو در لحظهها جاری است.
باشد که این روز، چون فانوسی در...
نگاهش به آینه افتاد. صورت، دیگر آن طراوت جوانی را نداشت. خطوط، مثل رد پای زمان، روی صورتش جا خوش کرده بودند؛ هر خط، انگار یک خاطره بود، یک خنده، یک شب بیداری. موهایش هم دیگر سیاهیِ سابق را نداشتند؛ رشتههای سفید لابهلایشان خودنمایی میکرد. دستها، همانها که یک روز...
بیایید:
مهربان باشیم
و مهربانی را
در پهندشت تنهایی انسان
ماندگار سازیم با جان!
عزیزم! عشقِ من! احساسِ جانم!
صفای لحظههایی؛ مهربانم!
بمان در شورشِ دریای قلبم؛
که با تو، شعرِ خوشبختی بخوانم!
به قدرِ خوبیِ قلبِ شریفت
نکورفتار با خلق جهان باش
تو هم مثل منی؛ دلتنگ و خسته
درون سینهات، مهری نشسته
از احساسِ دلت، گل میتراود
به دشتِ باورِ من، دسته دسته
در روزگاری که سردی، به اشتباه لباس اقتدار پوشیده،
باید یادآوری کرد که وقار، بینیاز از تندیست.
آدم بودن، یعنی توانِ نرمی در میان سختیها؛
یعنی وقتی میشود کوبید،
تو انتخاب میکنی ببخشی.
احترام، هرگز نشانهی ضعف نیست؛
بناییست که روی بلوغ بنا میشود، نه ترس.
رویایی درسردارم
لباسش را باید خیاطی بدوزد
که عاشقی بلد باشد
میخواهم درشهرعاشقی به تن کنم
شهری خیلی دورتر از اینجا
دیوارهایش پرازنقاشیهای وفا،صداقت، مهربانی، انسانیت و ..
شاید نیمه گم شده ام را پیدا کنم
عجب حکایتی دارد دل من
با تافته های جدا بافته اش
انسان ها زود پشیمان می شوند !
گاه از گفته هایشان،
گاه از نگفته هایشان ...!
اما سراغ ندارم کسی را
که از "مهربانی" خسته شده باشد ..!
خوشا به حال آنان که می دانند
مهربانی منطقی ترین گفت و گوی زندگیست ...!
دلت با دستگاهِ مهربانیها، هماهنگ است
سرودِ مهر میخواند، نوای بس، روانِ تو
درخت را
از میوه اش میشناسند
انسان را با کردارش...
کردار خوب
هرگز هدر نمیرود
کسی که ادب میکارد
دوستی درو میکند
و آن کس که مهربانی میکارد
عشق گردآوری میکند...
مهربان وساده بودم ساختم با هر کسی
حیف دنیا با تمام خوبی ام با من نساخت