پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
وصل تو مشکل مشکل جان دادن آسانیارب کن آسان آسانیارب کن آسان آسان این مشکل من_برشی از تصنیف عشق تو...
یک لحظه تمام سیم های تنم پاره شد. مثل ثانیه های قبل از مرگ که تصاویر تمام دوران های زندگی به یکباره از جلوی چشم آدمی می گذرد تمام آوازها و تصنیف های استاد از جلوی چشمانم گذشت.تنم بیشتر از زلزلهٔ بم لرزید، انگار هزار نفر زیر پوستم دف می زدند.باور نکردم. هیچوقت باور نمی کنم. مگر می شود از کلمه ی مرگ یا فوت یا بدرود برای این اسم استفاده کرد؟!مگر می شود نفس های سترگ این کوه عظیم را ندیده گرفت؟! مگر می شود این خبر را شنید و نمرد؟! نه، هیچوقت باو...
برای کوچه های پیچ در پیچ گیسوانت باید شاملو را خبر کنم!خیام دو خط شعر بگوید و بنان تصنیف کند!قصه ی گیسوانت سر دراز دارد...️️️...
تو. ان تصنیف زیبای غم انگیزی//صدای خش خش ارام پاییزی//تو با رفتن دلم را غرق خون کردی//تو از احساس خوب عشق لبریزی//...