در این خلوت گهم مشغول پوچم که باید من از این دخمه بکوچم جوانی در بطالت رفته بر باد نداده حاصلی ای داد و فریاد
دخمه را اشتباه می گردم یک نِساکِش جنازه ام را برد حالِ روحم هوای سم دارد بادِ سرگیجه، مغزِ روحم خورد... «آرمان پرناک»