پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
دخمه را اشتباه می گردمیک نِساکِش جنازه ام را بردحالِ روحم هوای سم داردبادِ سرگیجه، مغزِ روحم خورد...«آرمان پرناک»...
هر بار که ایوان را موسیقی باران پر می کند و ضرب آهنگ آسمان و سازم یکی می شود روحم که با سر انگشتان خیسش بر می خیزد و لب گلدان سفالی نسترن می رقصد می فهمم تو جایی در حال لبخند زدنی... ....
نام بعضی نفرات رزقِ روحم شده است. وقت هر دلتنگی سویشان دارم دست جرأتم می بخشد روشنم می دارد...
ﮐﺪوم رو دوﺳﺖ داری ﺑﺮات ﺑﻔﺮﺳﺘﻢ !؟ ﻗﻞب م !؟️ روﺣﻢ !؟ ج س ﻣﻢ !؟ ﯾﺎ ﺣﺮوف ﺗﻮی ﭘﺮاﻧﺘﺰ !...