در هر سکوت، آوازِ من پیدا شد از خاموشیام در هر نفس، پیداست شوقِ مرگ و باز آمدنم از خلق بگریختهام، تا با خودم تنها شوم تا بشنوم در هر صدا، پژواکِ بی راه ساختنم با هیچکس جز خلوتِ خود، آشتی نتوان کنم من صلحِ جاویدم درونِ صحنهی بیساز و...
پروردگارا! با نور پیوسته ی حضورت، ایمانی بِشکوه، و حضور قلبی نستوه را، به نای خسته و تار و پود درهم شکستهام بتابان!