شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
ای که بردی جزوه ام را اشتباهی، پس بدهجز فراموشی ندارم من گناهی، پس بدهروسیه گردم بدون جزوه من در امتحاناز برای من مخواهی روسیاهی، پس بدهروز وشب چشمم براه جزوه می باشد، بیاگر تو هم داری چو من چشمی براهی، پس بدهصد کلاه بوقی به سر دارم ز فرط تنبلیتا نرفته بر سرم دیگر کلاهی، پس بدهگیر ما دیگر نیاید جزوه، پس این جزوه رامستقیما گر نمیخواهی، براهی پس بدهجان تو مشروط می گردم، بجان م...
آهای بی شرم حرام لقمهتویی که تو این شرایط با احتکار ماسک و دارو و محصولات بهداشتی و ...به فکر پر کردن جیبات هستی...این روزها میگذرد اما بدون، از آه نفرین مردم در امان نخواهی ماند کرونا میرود خواهی نخواهیهمان باشد زغال و روسیاهی...
پیام آور کدام بهار استروسیاهی اتحاجی فیروز؟به داریه درد بکوبکه این ساز روزگار است!و تو خوش رقصی می کنیدر چشمان کودکانیکه به تصور بابانوئل آمده اندتا از تو هدیه ی سال نو بگیرندو نمی دانند سکه ای در جیب سوراخت نمانده و نمی دانند......