جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳
بیش از نیم قرن پیش روزی تازه دامادی با پدر زن خود در حال گفت و گو بودن پدر زن او یک سکه دو زاری را عمیق نگاه می کرد و در دستانش می چرخاند دامادش متوجه شد که پدر زنش مطلبی را می خواهد بگوید داماد گفت پدر جان چیزی می خواهید به من بگویید پدر زنش گفت این سکه و شیری که بر روی آن هست می بینی گفت بله گفت تو باید از این شیر شیر تر باشی تا این سکه را بدست بیاوری ....در زندگی برای بدست اوردن هر چیز باید از آن فراتر و قدرتمند باشیم تا آن را بدست آوریم...
هر وقت بین دو راهى موندین"شیر یا خط" بندازین! مهم نیست شیر میاد یا خط ! مهم اینه که توی فاصله فرود سکه، میفهمید که دلتون میخواد نتیجه شیر باشه یا خط...!...
زمان، سکۀ زندگی تو است. آن تنها سکه ای است که داری، و فقط تو می توانی تعیین کنی چگونه خرج شود. مراقب باش که مبادا دیگران آن را برای تو خرج کنند....
بهار،نیم بهار،ربع بهار، بهار را قسمت کردند؛بازارشان سکه شد!دوست عزیز سبز ترین و همیشگی ترین بهار ها را برایت آرزو مندم...
محبت مثل سکه است که تو قُلک دل هر کسی بیندازی!دیگه نمیتونی درش بیاری مگه اینکه دلش رو بشکنی....
فاصله طبقاتی فقط اونجاش کهبالاشهربا بالا و پایین رفتن قیمت سکه و دلار امرار معاش میکنندو پایین شهری هابا بالا و پایین رفتن قیمت گوجه و پیاز...
پیام آور کدام بهار استروسیاهی اتحاجی فیروز؟به داریه درد بکوبکه این ساز روزگار است!و تو خوش رقصی می کنیدر چشمان کودکانیکه به تصور بابانوئل آمده اندتا از تو هدیه ی سال نو بگیرندو نمی دانند سکه ای در جیب سوراخت نمانده و نمی دانند......
بگذار درسیاهی چشمانت بخوابمشایدقرن ها بعدازرونق افتادبازارداغ این سکه ها...
اصلاً بحث چرا ؟!سکه میاندازیم..خط آمدبمان...شیر آمدنرو !...درهر صورت باید بمانی و من همیشه عاشقانه می پرستمت ️...