گر تو را دورکنم
یا بروم هجر بورزم تا ک این قصه فراموش کنم؛
لیک با دیده ی گریان و دلِ خون چه کنم......
کفر نیست اگر بگویم
تو خالقی!
آری تو خالقِ واژه های نهانِ منی...
•🖇♥️•...
دلم آکنده از غم هاست...
تنم خسته!
سرم بازار مسگر هاست......
حوالیِ چشم ها
پشت انبوهِ مژه ها
میانِ برکه هایِ عسلش
دلِ ما خانه دارد..🫀🔗...
دیگر اما ماجرای نبودنِ تو و صبرِمن
ماجرای کارد و استخوان است...!...
فلذا آرامِ جان!
به بلندایِ گیسوی تو سوگند که دگر دلِ ما قرارِ دوری ندارد!...