سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
می خواهم با تو باشمبا تو سفر کنمبا تو بخوابم وبا تو بیدار شوممی خواهم گونه هایم جایگاهِ بوسه های داغِ تو باشد ،تمام اشتیاقم برای تو و آغوشِ تو ، حریمِ مقدس دلدادگی ام .قول بده خانه مان رو به آفتاب باشدچون فکر می کنم در خانه هایِ رو به آفتاب ؛آدم ها خوشبخت ترند .....
وقتی نباشیتحمل تنهاییکار سادهای نیستچونتنهایی قبل از توبا تنهایی بعد از توزمین تا آسمان فرق میکند ....
دلم بهانهگیر شدهزندگی می خواهدعشق می خواهدسفر می خواهدهوای تازه میخواهدقشنگی می خواهدنه...هیچکدام از این ها را نمی خواهدخوب من…دلم تو را میخواهد….....
به دوست داشتَنت مشغولم . . .همانند سربازی که سالهاست ؛در مقری متروکه ،بی خبر از اتمام جنگ ، نگهبانی می دهد !...
زندگی بسیار کوتاه تر از آنستکه بخواهیم بعضی از کلمات مهم را ناگفته نگه داریم !مثل دوستت دارم...
زنانه عاشق شو ؛مردانه از عشقت محافظت کن ؛و کودکانه سالهای سالعشقت را تازه نگهدار . . ....
و عمق عشقهیچگاه شناخته نمی شودمگر در زمان فراق…...