جمعه , ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
ده منزل عرفان درباب توبه باز گو میکنم اندر این داستان .یقظه چون بیداری روح در قیام اگر توبه کنی میدانی چیست آن . محاسبه کنی تو در اعمالت همچو ملک گردد هر دو احوالت بر چرخ انابه می چرخد فالت حلالیت طلب از حق و انسان .پنجم التفکر به حق ذاتت بعد خودشناسی یابی سعادت از کریم پذیری لطف کرامت باید سجده کنی به حکم فرمان .تذکر یعنی که ذکری بی منت زارق المزروقین دریابد علت به سوی حق بیا رها از ذلت پندگیر از خبط خود با چشم گریان. اعتصام توسل به عشق ...
جان عاشق قدرت خروج از زمان را دارد نماز سماع ذکر دعا همه اینها ،اگر با عشق دمساز شوند ،عاشق را از زمان و مکان جدا می کنند گاهی او را به ازل می برند ،درست وسط معرکه \الست برکم\ و گاهی او را به ابد ، در جوار \علیه راجعون \آن سه روز سولماز رضایی...
هر تغییری در وجود آدمی او را به وجودی جدید تبدیل می کند هر استعدادی که شکوفا می شود هر شناختی که حاصل میشود هر حادثه ای ،چه خیر و چه شر از انسان ،انسان دیگری می سازد سماع نیز آغاز تغییر است و همین است که بعد از سماع باید دیگری شده باشی ،که اگر نه تو تنها چرخیده ای و چرخیده ای ......آن سه روز-سولماز رضایی...
سماع فارغ از زمان و مکان است حتی بی نیاز از کسی که در حلقه ایستاده و کسانی که بر گرد آن هستند سماع خود روح دارد روحی که وابسطه به رقصنده اش نیست این رقصنده ها نیستند که سماع می کنند این سماع است که اجازه همراهی را به آنان می دهد اجاره می دهد تا در چرخش و گردش همراهش باش. راز سماع در همراهی مولانا و شمس در آن است.آن سه روز-سولماز رضایی...