متن سعید هجران
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات سعید هجران
وارین وار محکم ساخلا
یارین وار اوپ قوجاخلا
بیر ایشی گورممیشدن
اونجه آخیرین یوخلا
بایاتی
نداری بیکسی هردو چو آتش بسوزانده دل و بال و پر من
ندارم من دگر سودای پرواز نمانده چون دگر هیچ باور من
خلایق یک به یک دل را شکستند تراشیدن بت غم پیکر من
همه عشق و جوانی ام ربودند از این شد قصه غم ازبر من...هجران
بسم الله و رحمان و رحیم خسرو عادل
لطفت بفزون سهل نما طی منازل
بی مرکب سجاده رهم چاله گهی چاه
با خرقه ی رندانه شدم بی سر و بی دل .. هجران
باب معاملات بحث رعایت حفظ نفست پاداش میدهد رحمان. مراقبت کردن از نفس واهی قلب را پاک نمودن از عشق انسان.
حرمت این است پرهیز کردن از ریا عبادت خالص مثل کبریا مخلص حق بودن عین انبیا در ضمن مسلمانی هی بخوان قرآن.
استقامت استواری در تصمیم وگرنه میشوی دورو...
ده منزل عرفان درباب حزن است حسرت گذشته نهفته در آن .
خوف عظمت رحیم جبار خوف از این هیبت قاهر و رحمان.
اشتیاق یعنی که دوری از سستی خشوع یعنی فارغ از ننگ پستی اخبات آرامش است یکتا پرستی آت وقت رزقت دهد از غیب پنهان .
زاهدان کسانند...
ده منزل عرفان درباب توبه باز گو میکنم اندر این داستان .
یقظه چون بیداری روح در قیام اگر توبه کنی میدانی چیست آن . محاسبه کنی تو در اعمالت همچو ملک گردد هر دو احوالت بر چرخ انابه می چرخد فالت حلالیت طلب از حق و انسان .
پنجم...
اگه یارم تو هستی بیا دستت بگیرم
در این غربت که هستم نگذار که بمیرم
منو عشق محالم دوراز تو زار حالم
مرغ خسته مثالم در قفس زجانم سیرم
ملک تو آشیانست بام تو بام خانست
با تو عشق جاودانست نمیمیرم نمیرم
در رهت خسته پایم گریه و های هایم...
سن تکجه بیر جان دییلسن منیم اوچون بیر دونیاسان...
گونش سن آیسان کیهاندا کهکشاندا ثریاسان ...
سعید هجران
این قلب هجران کش چرا حسرت تمنا میکند..
چون قلب عشق گم کرده است باز از نو پیدا میکند...
دوبیتی سعید هجران
در مستی خماری من هجران تو دارم
دور از تو دردمندم جز تو درمان ندارم
تو درد من نخواهی زودتر بگو چه خواهی
من پرتوئی از جانم تو جان جانی یارم
فلسفه عشق سعید هجران
چوخ اوزاخسان ایندی منن
من سنسیز دوزه بیلمیرم
یار الیمی اللرینن
اولسمده اوزه بیلمیرم
من ترکی سعید هجران
سن گئتدین منیم یانیمنان
من دالینجا گوزوم قالدی
دئدیم سن قولاخ آسمادین
گوزل سنه سوزوم قالدی
متن تورکی سعید هجران
چگویم از رخت بسته زبانم
ز توصیف دو چشمت ناتوانم
تو آن عاشق کشی من عشق مرده
بیا زنده بکن عشقم جوانم
بیا تا غصه ها پیرم نکرده
بیا تا هست این نام نشانم
فقط میخوام ببینمت همیشه
نرو پیشم بمان پیشت بمانم
تو یک شاخه گلی در این گلستان...
در این ملک خیال من حیف دلبرم در کار نیست
چون نخورده جام عشق خوابیده است بیدار نیست
من ندارم تاب تنهایی در این ظلمت سرا
ماه ندارد روشنی چون شمس من انگار نیست
شب ندارد رنگ بو صهبا ندارم ور سبو
یا شبم نیست آن شب یا یار من...