پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
من در تن مادرم زندگی کردم و اکنون او در اندیشه ی من زندگی می کند....
روزهایم مرا ویران می کنند. در عمرم آب می شوم تا پیمانه را پر کنم._شاهرخ مسکوب/از کتابِ روزها در راه...
گفت نمردیم و چه چیزها دیدیم،گفتم ای کاش مرده بودیم و نمی دیدیم!...
ترس از مرگ زندگی را تباه میکند !آدم ترسو را در زندگی به طرف مرگ به اسیری میبرند، اما آگاهی به مرگ چیز دیگری است ؛ شدت زیستن را بیشتر میکند و سبب میشود که آدمِ مرگآگاه، هر لحظه را شدیدتر و علیرغم مرگ زندگی کند ......
چه لذّتی دارد از فردای نیامده نترسیدن ، گوش به باران دادن ، چای درست کردن ، پادشاه وقت خود بودن ......